ایران – کودکان کار
کودکان کار در مراکز تفکیک زباله؛ گزارشی تکاندهنده از وضعیت آنها
میانگین سنی کودکان کار زباله گرد، ۱۲ سال است. اغلب این کودکان به طور متوسط تا ۱۰ و نیم ساعت در روز کار میکنند. این کودکان دچار بیماری پوستی شدید، ایدز، هپاتیت، اسهال خونی، سل (به دلیل آنکه ماسک ندارند)، کزاز، سالک پوستی، انگل رودهای، فلج اطفال و خمیدگی ستون فقرات هستند.
بعضا آنها مجبور هستند بیش از ۷۰ تا ۸۰ کیلو زباله را روزانه بر دوش خود بکشند و نمیتوانند از گاری استفاده کنند؛ چرا که مامور شهرداری گاریهای آنها را ضبط میکند. برای این کودکان کارتهای غیرقانونی طراحی شده که شهرداری مدعی است که از جانب آنها نیست؛ اما ماموران بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان میگیرند که اجازه بدهند تا این کودکان تفکیک زباله کنند و اگر این باج را ندهند به این کودکان اجازه کار داده نمیشود.
خبرگزاری مهر نوشته بود: « هنوز فراموشمان نشده خاطره ۲ کودکی که زنده زنده در یکی از گاراژهای تفکیک زباله سوختند. اسمشان را گذاشته بودند احد و صمد. همراه پدر، ضایعات جمع میکردند. در یک روز زمستانی انفجار کپسول گاز در محل زبالهها جان این دو کودک را گرفت.»
بعد از رسانهای شدن روایت تلخ این دو برادر ۷ و ۸ ساله، پژوهشی در خصوص کودکان زبالهگرد انجام شد. کودکانی که نیروهای اصلی تفکیک زباله هستند. کنار هر مخزن زباله یکی از آنها تا کمر خم شده، این کودکان کار به طور میانگین ۱۰ و نیم ساعت در روز کار میکنند. برخی از آنها تا ۲۰ ساعت هم کار میکنند. کمرشان زیر بار زباله خم شده است و جسم کوچکشان پر از بیماری است.
پژوهش در خصوص کودکان زباله گرد
سوسن مازیارفر، مسئول پژوهشی یک جمعیت مردم نهاد، در خصوص پدیده زبالهگردی کودکان، پژوهشی انجام داده است. او درباره نتایج این پژوهش ـ که حاصل پرسشنامههایی است که از ۶۰۰ تا ۷۰۰ کودک زباله گرد پرسیده شده ـ به مهر گفت: «استفاده از این کودکان در مراکز تفکیک زباله جرم واضحی است که انجام می شود. بنابر این ورود به این مراکز سخت و دشوار بود اما ما در تهران و چند شهر دیگر حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ پرسشنامه پر کردیم. میانگین سنی این کودکان ۱۲ سال است که در میان آنها کودک ۴ ساله نیز بود.»
مازیارفر در خصوص این که کودکان کار چگونه وارد چرخه زباله گردی می شوند مثالی از مناطقی که زبالههای ارزشمندتری دارند میزند و می گوید: «در ۲ منطقه که ارزش زباله بالاتر دارند مانند ۲ و ۶؛ شهرداری مزایدهای برای واگذاری تفکیک انجام میدهد و پیمانکاری برنده میشود؛ این پیمانکار یا مستقیم بچهها را استخدام می کند یا به واسطه، به صاحبان گاراژهایی که برای تفکیک زباله است، این پروژه را واگذار می کند.»
وی ادامه می دهد: «۴۰ درصد این بچه ها بیسواد مطلق هستند. ۳۷ درصد ترک تحصیل کردهاند، ۲۱ درصد یک تا دو کلاس درس خوانده و تنها آنهایی در حال تحصیل بودند که یا ایرانی بودند یا افغانهایی که به همراه خانوادههایشان زندگی میکردند و بیشتر کودکان کار و زبالهگرد، رویای تحصیل داشتند. ۵۲ درصد در مراکز زباله میخوابیدند، ۴۸ درصد در خانههایشان که خانههای آنها نیز کوهی از زباله است. ۵۹ درصد این کودکان هنگام جمعآوری زباله، نفر همراه دارند، ۴۰ درصد تنها عضو خانوادههایشان هستند که زبالهگردی میکنند.
برخی از این کودکان تا ۲۰ ساعت کار می کنند؛ اما میانگین کار این کودکان ۱۰.۵ ساعت است. ۶۲ درصد آنها بدون دستکش کار تفکیک زباله را انجام میدهند و به دلیل اینکه دستکشها خیلی زود پاره میشود، ترجیح میدهند پول دستکش را صرف گرسنگی خواهر و برادرشان بکنند.»
مازیار فر می گوید: «حتی به خاطر اندک درآمدی، کودک ۹ ساله روزانه ۶۰ تا ۷۰ کیلو زباله جمع میکند به ذوق آنکه کمی بیشتر درآمد داشته باشد. بیش از یک سال است که نتیجه این تحقیقات را به نهادهای مسئول ارائه دادهایم.»
بیشتر بخوانید: اعتراف نماینده مجلس به برخی بلایای جامعه ؛از مسکن مهر تا تکدیگری و کودکانکار
از انکار تا بیعملی مسئولان
در این یک سال از مرحله انکار این حقیقت، به قولهایی برای حل این آسیب رسیدهایم؛ اما هیچکدام از این قولها عملیاتی نشده و اتفاقی نیفتاده است. حتی تغییر مدیریت شهری باعث نشده در وضعیت این کودکان تغییری ایجاد شود. شناسایی برای مراکزی که کودکان را به کار میگیرند یا آئیننامههای ساماندهی اجرایی نشده است.
به عنوان مثال تمام مسئولانی از وزارت رفاه، بهداشت، آموزش و پرورش، از یکی از کارگاههای تفکیک زباله بازدید کردهاند؛ اما اقدامی تاکنون نشده است. این با کرامت انسانی مغایر است که دست بچه ها در مخازن زباله باشد.
در قوانین بینالمللی که ایران هم آن را به امضاء رسانده به کارگیری کودکان به عنوان زبالهگرد ممنوع است. باید تفکیک زباله در کلان شهرها به خصوص کلان شهری مثل تهران مکانیزه باشد. به خاطر آنکه در آن زبالهها همه چیز هست، کودکان هنگام تفکیک دچار مشکل میشوند. در میان آرزوهایی که از بچهها جمع کردیم، آرزوی یکی از بچهها این بود که مردم زبالههای خود را تفکیک کنند که دست آنها با شیشه نبرد. این آرزو تلخ و کشنده است برای ما که میدانیم و از نزدیک با این بچهها برخورد کردهایم.
خیابانهای تهران پر از تصویر تلخ کودکانی است که در میان زبالهها دنبال نان و زندگی میگردند. آنها که آرزوی کودکیشان این است که وقتی دستشان تا نیمه در زباله است جسم تیزی دستان کوچکشان را نبرد.