متنی در وصف فرزندان آبان از کارگران نیشکر هفت تپه
ارسالی از یک کارگر هفت تپه
برای فرزندان آبان!
در این روزهای آبان یک قلوه سنگ وسط دلم است، یک غده سرطانی، یک درد ناتمام که به سختی تیر میکشد، گاهی با اشک و گاهی با فریاد.
سهم ما از زندگی این است، هر روزمان آبان است، تاریخ ما کارگران را با قلم سرخ خون نوشتهاند. ما در صدر همه آمارها هستیم، قربانیان میدانهای جنگ و رقابت سرمایهداران، محکومین دادگاههای مدافع کارفرمایان، جنازههای بیخانمانهای باقیمانده از شب در تهران و بمبئی و سائوپولو و هارلم، قربانیان امراض قابل پیشگیری، قربانیان فقر و گرسنگی و جنایت و اعتیاد و فحشا.
آبان در تار و پود ما است، آبان زندگی و تاریخ مصور ما است، انگار به جز این نبوده است!

نیکتا و محسن و صدها نوجوان و بزرگسالی که فریادشان برای نان و آزادی با گلوله سرمایه در گلو خفه شد، هر روز جلوی چشمانم رژه میروند. نمیدانم این درد را کجا ببرم، این زخم هر روز از آن خون میچکد، این درد را چگونه درمان کنم! من داغدیدهام، آرام و قرار ندارم، شرمندهام که چرا هنوز زندهام، کمرم شکسته است، اما لبریز از خشم و فریادم!
ای توئی که برای نان، جان فرزندم را گرفتی، ای قاتل جگرگوشه و چراغ منزل محقر من، از تو نمیگذرم! من برمیگردم، من آبانم، من جاریام، من دعوای قدیمی کارگر و سرمایه دارم، من خود تاریخم، من شرافت تاریخ بشرم، من صاحب جهانم، من تولیدکننده و پرداختکننده تفنگ و گلولهای هستم که تو با آن جان فرزندم را گرفتی.
من کارگرم، من بیشمارم، من دوباره برمیخیزم، این بار اما مثل سونامی و سیل و زلزله ویرانگر، بترس از آن روز!
- در سالگرد اعتراضات آبان ماه ۹۸ جامعه انفجاریتر از هر زمان دیگر + فیلم
- سیاستهایی که کشت و صنعت هفت تپه را به نابودی کشانده است