ایران ـ کارگری
به یاد ستار بهشتی ، ۷سال پس از قتل جنایتکارانهاش زیر شکنجه در زندان اوین + کلیپ
«پا به میدان گذاشتیم
در این مبارزه یا از قفس تن رهایی مییابیم
یا قفس ظلم شما را درهم میشکنیم
زنده و پاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران»

درباره ستار بهشتی ، که در محلهای فقیرنشین در رباط کریم زندگی میکرد، کسی چیزی نمیدانست.
این کارگر ۳۵ ساله مانند بسیاری دیگر از هم نسلانش، با مادرش در خانهای کوچک زندگی میکرد؛ اما وقتی نوشتن وبلاگی به نام «جانم فدای ایران» را آغاز کرد، زندگیاش زیرورو شد.
ستار بهشتی (متولد ۱۳۵۶) در تاریخ ۹ آبان ۱۳۹۱ در خانهاش توسط ماموران پلیس فتا، بازداشت شد و روز ۱۳ آبان همان سال، پس از ۴ روز، زیر شکنجه جان خود را فدای ایران کرد.
ستار، کارگر زحمتکشی بود که خرج خانوادهاش را میداد. مثل بسیاری در اینترنت مینوشت و شجاعانه به ستمگران میتاخت. دستگیرش کردند و در بازداشتگاه آنقدر شکنجه شد تا به شهادت رسید.
قاتلش به سه سال حبس محکوم گردید؛ اما مانند بسیاری از قاتلان وابسته به نظام، اندکی بعد آزاد گردید.
ستار روز ۸ آبان ۱۳۹۱ در آخرین پست خود در وبلاگش چنین نوشت: «دیروز بنده را تهدید کردند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد، دهان گشادت را نمیبندی؟ میگویم کاری انجام نمیدهم که لازم به بستن دهانم باشد. میگویند وراجی زیاد میکنی؛ میگویم چیزی که میبینم و میشنوم را مینویسم؛ میگویند هر کاری بخواهیم میکنیم هر رفتاری را انجام میدهیم، شما باید خفه شوید و اطلاعرسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد؛ بدون نام و نشان! بدون اینکه کسی بداند چه بر سر شما آمده!
به جمهوری اسلامی میگویم شما آهن باشید در کوره خشم مردم ایران ذوب می شوید؛ کوه باشید در زیر خشم مردم که چون پتک برسرتان م آید پاشیده میشوید.
زنده و پاینده ایران! جانم فدای ایران!
ستار بهشتی »
پس از انتشار خبر مرگ ستار، ۴۱ نفر از زندانیان سیاسی در نامهای اعلام کردند:
«ستار بهشتی روزهای ۱۰ و ۱۱ آبان ۱۳۹۱ در بند ۳۵۰ اوین بوده و آثار شکنجه در تمام قسمتهای مختلف بدنش مشهود بوده است.
در این نامه گفته شده که بهشتی در بازداشتگاه پلیس ایران مورد ضرب و شتم قرار گرفته، از سقف آویزان شده، دستهایش را به صورت قپانی بستهاند و با لگد به سر و گردنش ضربه زدهاند.
یاد این کارگر زحمتکش را که صدای آزادیخواهی مردم کشورش بود، در سالگرد جانباختنش گرامی میداریم.
از اینکه در این زندان ۸۰میلیونی جایی هست که حداقل مجال اظهار نظرمیدهد،شایسته ستایش است وباید گفت دست مریزاد. اما عدم مدیریت در این ظلمت کده چنان فاحش که مورد انتقاد دوست ودشمن شده است،زیرا نه سیاسی هستم ،نه اغتشاشگر و نه دشمن، اما بزرگترین گناه کارم !! ومستحق چاپ نامم در روزنامه!وحراج کردن تمام زار وزندگیم در چشم به هم زدنی در دادگاههای بی دادگاه که صنعتگر و تولید کننده با اختلاسگر و رانت خوار محاکمه میشود !! کارآفرینی هستم که از بد روزگار به جای عیش ونوش و سفرهای خارجی! احساس همدردی با هموطنان بیکارم نمودم! جان وجوانیم! منزل مسکونی!سرمایه مغازه!اعتبارات بانکی و کل دارائیم را تبدیل به کارخانه ای کردم تا به جای تک خوری، با هموطنانم کارکنیم،تولید ثروت کنیم،و با هم استفاده کنیم!!
کارخانه ساخته وپرداخته شد،حتی پروانه بهره برداری اخذ شد! برای ادامه تولید و تامین مواد اولیه!دست به سوی بانکهای اسلامی دراز کردیم تا شاید مددی شود!! نه تنها یاری نکردند!! بلکه با سنگ اندازی به طرق مختلف برای تصاحب ملک شخصی که به جهت بروکراسی اداری مرسوم در کشور در رهن بانک قرار گرفته !! با سوء مدیریت و عدم ایفاء تعهد بانک تجارت !!!بدون هیچ ابلاغ و اطلاعی اموال و داراییم در کارخانه حدید ابهر ارزیابی وبه ثمن بخس ارزش گذاری و در یک روزنامه نا آشنا به حراج گذاشته شد! و حال باید آنقدر تلاش کنیم تا نظاره گر از هم پاشیده شدن کارخانه ای باشم که با ذره ذره وجود جانم محیای کار و تلاش نموده بودم!!آیا کسی هست تا شنونده فریاد ما در زیر آوار وبلای عدم مدیریت باشد؟؟ امید وارم از این در فرجی باشد.باسپاس وتشکر
با درود و تشکر از حسن نظرتان، دوست عزیز متاسفانه شما هم دارید به سرنوشت میلیونها کارگر و کارآفرین دچار میشوید. اشکال نه در بوروکراسی و یا این بانک و یا آن سیستم بلکه اشکال در یک ساختار حکومتی فاسد است که به همراه خود دارد همه چیز را نابود می کند و البته که راه حل آن هم اعتراضات عمومی و دست به دست هم دادن برای تغییر تمامیت آن است. با آرزوی موفقیت برای شما و همه کارگران و کارآفرینان.