یادی از میرزاده عشقی سیاسیترین شاعر تاریخ ادبیات فارسی در سالگرد ترورش در ۱۲ تیر ۱۳۰۳
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم میرزاده عشقی
معشوق عشقی ای وطن ای مهد عشق پاک ای آن که ذکر عشق تو شام و سحر کنم
سیدمحمدرضا کردستانی، با تخلص میرزاده عشقی، در سال ۱۲۷۳ خورشیدی در شهر همدان چشم به جهان گشود.
میرزاده عشقی که روزنامه نگار و مدیر نشریه قرن بیستم بود، در سال ۱۳۰۳ به دستور رئیس اداره تامینات نظمیه تهران، در این شهر ترور شد.
مرگ عشقی از آن زمان تاکنون به یکی از نمادهای آزادی بیان در دورههای مختلف تبدیل شده است. بدون شک میرزاده عشقی از سیاسیترین شاعران تاریخ ادبیات فارسی بوده است.
وقتی عشقی میسرود:
«این مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود
دیدی چه خبر بود؟
هر کاری که کردند ضرر روی ضرر بود
دیدی چه خبر بود؟» حرف از سیاست میزد.
تنها عشقی نبود که رسما وارد سیاست شده بود. بهار و دهخدا و نسیم شمال و عارف و فرخی هم وارد شده بودند. حتی نیما، پدر شعر نوی فارسی هم شاعری سیاسی بود. نیما به خوبی وضع سیاسی را حس می کرد.
میرزاده عشقی و هم نسلانش به لطف «تجدد» در قرن بیستم تجربهای دیگر هم داشتند. وی تنها شاعر نبود؛ بلکه روزنامه نگار هم بود.
تب و تاب روزنامه، او را به هیجان میآورد، زبانش را تند و دشمنانش را تحریک میکرد. حتی بدون شک این روزنامه بود که باعث میشد شعرهای انتقادی او بیشتر احساسی از آب درآیند. حتی عشقی هم سخنهایی گفته بود که با سیستم قضایی گذشته باید به دارش میکشیدند. تمدن غرب و آموزههایش در ظاهر و باطن روشن فکران دوره مشروطه و رضاخانی رخنه کرده بود تا آن جا که بسیاری از تفکرات آنها در آثار شاعرانی مانند عشقی نیز نشست.
انتقاد و اعتراض به سنت و میراث آن از پیامدهای انقلاب مشروطه بود و پیش از آن که در شعر و ادب آن دوره خود را نشان دهد، در روزنامهها دیده میشد.
عشقی بی آنکه در سنت ادبی فارسی تحقیق کند و میراث گذشتگان خود را بشناسد، زبانی خاص برای خود برگزیده بود؛ زبانی که شاید بتوان نام «اعتراض» بر آن گذاشت. این ویژگی تنها برای او نبود. بسیاری از هم نسلان او تنها در پی اعتراض بودند.
راز ترور میرازده عشقی
زبانی که جان میرزاده عشقی را گرفت، زبان «اعتراضهای سیاسی» بود. با آمدن آن دیکتاتور بالقوه، انتقادهای عشقی از یک سو بیشتر شد و از سوی دیگر تندتر. او مخالف سرسخت جمهوری رضاخانی بود و آن را «جمهوری قلابی» یا «جمهوری مصنوعی» میخواند.
در شعرهایش بارها جمهوری را به استهزا گرفت. اگرچه سالها بعد مورخان به تدریج سخن از این میگفتند که آوردن رضاخان بی دخالت انگلیسیها نبوده است؛ اما میرزاده عشقی در همان سال ها همه آن «جمهوری بازیها» را سناریوی انگلیسیها میدانست.
روزنامه «قرن بیستم» شاید مهمترین محصول عمر این شاعر باشد و اگر از شعرهای عشقی برتر نباشد، کمتر هم نیست. همان روزنامه «قرن بیستم» بود که دولت را برانگیخت تا او را ترور کند.
عشقی روزنامه قرن بیستم را در همان سالی به راه انداخت که کودتاچیان سوم اسفندش تانک و نفربر به خیابانها کشاندند؛ سال ۱۲۹۹ شمسی.
چند شمارهای که درآمد، برای ۱۸ ماه تعطیل شد. دو سال بعد دوره دوم آن از نو منتشر شد و باز هم برای چند ماهی تعطیل شد. دوره سوم آن ظاهرا ۱۲ تیر ۱۳۰۴ از نو شروع شد و تنها یک شماره هم داشت.
عاملان حکومت فیالفور روزنامه را توقیف کردند و به دستور شهربانی نسخههای روزنامه را جمع کردند و عدهای را اجیر کردند تا میرزاده عشقی را که تنها ۳۰ سال داشت، از پا درآورند.
عشقی در دورانی زیست که شرایط کشور پیوسته در تلاطم بود. او نیز شاعری بود با طبع احساساتی که درباره وطن شعر میسرود و جامعهاش.
به خاطر افکار انقلابیاش از انتقام و خون ریزی دم میزد، حتی عنوان یکی از مقالات خود را «عید خون» گذاشت. او در زندگی شخصی نیز آدم عجیبی بود. ازدواج نکرد و با کمکهای خانواده و دوستانش و البته درآمد ناشی از نمایشهای خود زندگی را سپری میکرد. از سمتهای دولتی پرهیز میکرد و آنها را نمیپذیرفت.
در آخرین کابینه حسن پیرنیا مشهور به مشیرالدوله، وزارت کشور وقت، میرزاده عشقی را به شهرداری اصفهان برگزید؛ اما او قبول نکرد و نرفت.
اینستاگرام ایران کارگر: https://www.instagram.com/iranworkers
به کانال تلگرام ایران کارگر بپیوندید https://t.me/IranKargar96
