سالگرد اعدام افسر میهنپرست خسرو روزبه که بر خلاف خیانت رهبران حزبش سر خم نکرد
بخشی از کتاب ایران بین دو انقلاب از زبان خسرو روزبه : «من دشمن نظامی هستم که همه ثروتها را در دست هزار فامیل انباشته میسازد و برای هجدهمیلیون انسان دیگر چیزی باقی نمیگذارد. درحالیکه کودکان روستایی ازگرسنگی میمیرند، بچههای اربابان با هواپیما به بیمارستانهای اروپایی فرستاده میشوند…»
خسرو روزبه در سال ۱۲۹۴ شمسی در سامن در شهرستان ملایر متولد شد. روزبه که به ریاضیات علاقه داشت، در کلاس پنجم متوسطه رسالهای در زمینه حل معادلات درجه چهارم و درجات عالی از طریق تقسیم تسلسل نوشت و به کمک آن مسائل شیخ بها را که بر معادلات درجه عالی منتهی میگردد، حل کرد.
روزبه وارد دانشکده افسری شد و طی دوران تحصیل در دانشکده افسری، پیوسته در زمره شاگردان برجسته رسته توپخانه بود. خسرو روزبه همچنین از استادان محبوب دانشجویان دانشکده افسری بود.
تلاش روزبه به عنوان مسئول انتظامات دانشکده، در مبارزه با فساد، دزدی و رشوهخواری، واکنش منفی برخی از فرماندهان فاسد ارتش را به دنبال داشت و این واکنش به صورت توقیفهای چند ساعته تا تبعید او به اهواز خود را نشان داد.
خسرو روزبه تا مهر سال ۱۳۲۴ به تعلیم دانشجویان پرداخت و جمعاً قریب به دو هزار نفر از افسران ارتش در کلاسهای درس وی شرکت داشتند. او کتابهایی در زمینههای ریاضی – فنی تدوین کرد.
خسرو روزبه بهعنوان یک مربی و فرمانده، دانشجویانش را از پذیرش آییننامههای خشک و بیمعنی و از اطاعت کورکورانه باز میداشت و به آنان درس وفاداری به خلق را میآموخت و به آنان یاد میداد که هیچگاه سلاحشان را به طرف مردم نگیرند.
درجهداران و سربازان، علاقه زیادی به او داشتند و همواره به انتقالهای متوالی او که نوعی تبعید بود، اعتراض میکردند.
رژیم شاه خسرو روزبه را در یک جا آرام نمیگذاشت. خسرو روزبه بعد از مدتی از ارتش اخراج شد و تحت تعقیب قرار گرفت. یک بار از زندان گریخت و یک بار دیگر طی نقشهٴ حساب شدهیی همراه با تعداد دیگری از زندانیان سیاسی، فراری داده شد. او عضو هیأت دبیران سازمان نظامی حزب توده بود.
روزبه در نخستین دوران از زندگی مخفیاش، سلسله مقالاتی به نام مستعار «ستخر» (مرکب از حروف اول «سروان توپخانه خسرو روزبه») در افشاء مفاسد سران ارتش و همچنین دعوت افسران و درجهداران به مبارزه علیه حکومت نگاشت.
کتاب «اطاعت کورکورانه» را نیز در همین دوران منتشر کرد که در کشور بازتاب وسیعی یافت و افکار عمومی را متوجه وجود افسری پیشتاز در درون ارتش نمود که پذیرای سنت حاکم، یعنی اطاعت کورکورانه نیست.
او در این کتاب از احساسات میهندوستانه خود، از نفرتش نسبت به استعمار و دستنشاندگان آن در ارتش، و از عشق و علاقهاش به مردم محروم سخن گفتهاست.
روزبه همچنین نویسنده چندین رساله درباره شطرنج و جنگافزارهای توپخانهای بود و به همراه آرداشس آوانِسیان، نخستین فرهنگ واژگان سیاسی در ایران را با عنوان « فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی و اقتصادی و سیاسی » به رشته تحریر درآورد.
خسرو روزبه در نامه به یکی از آشنایانش در آستانه دستگیری مینوسید: «من خوب میدانم که ماندن در چنین شرایطی و کار کردن در چنین محیطی تقریبا مساوی با مرگ است؛ زیرا اگر دستگیر شوم از دو حال خارج نیست، یا مقاومت خواهم کرد یا ضعف نشان خواهم داد. اگر ضعف نشان دهم روحا خواهم مرد و دیگر از لحاظ روحی و معنوی و اجتماعی زنده نیستم و حق حیات ندارم، و اگر مقاومت کنم حتما خواهم مرد.
با وجود چنین مخاطراتی، روحیه من، به من اجازه فرار از خطر را نمیدهد … تصمیم دارم در مواجهه با خطر از خود دفاع کنم.
این دفاع اگر منجر به نجات من شد چه بهتر! والا به احتمال قوی ممکن است زنده گیر دشمن نیفتم و همین امر در بالا بردن روحیه بچهها تاثیر مثبتی خواهد داشت و از بدبینی آنها به میزان زیادی خواهد کاست. و اگر هم حالت سومی پیش بیاید که به علل فنی زنده دستگیر شوم، یعنی وسیله دفاع من از کار بیفتد و عدهای از دشمنان هنوز زنده باشند و دستگیرم کنند، در چنین صورتی تصمیم دارم بهشدت از عقایدم دفاع کنم … من وظیفه خود میدانم که به قیمت جان خودم این سقوط روحیه را جبران کنم. اگر چنین توفیقی دست دهد.»
غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون میزاید.
همساز
سایه سانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب.
در هیأت زندگان
مردگانند.
وینان
دل به دریا افکنانند،
به پای دارندهی آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاه بلند خاطرهشان
شرمسار و سرافکنده میگذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجرای آتشفشانها
شعبده بازان لبخند
در شبکلاه درد
با جا پائی ژرفتر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
در برابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند .
و میمیرند.
احمد شاملو ـ اردیبهشت ۱۳۵۴
خسرو روزبه در بیدادگاه نظامی شاه از آرمانهایش دفاع کرد. یأس و سرخوردگی و خیانت افراد دیگر، پای مقاومتش را سست نکرد و در روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۷ با قبول مرگ، شعله پیکار را در بسیاری از قلبهای دردمند زنده نگه داشت.
خسرو روزبه در بیدادگاه نظامی شاه این شعر را گفت:
«ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویش بیندیش که من
ترک جان کردم از این پیش که دل بسپردم»
آخرین کلام خسرو روزبه قبل از اعدام این شعر از سعدی بود:
«مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد»
اینستاگرام ایران کارگر: https://www.instagram.com/irankargar2019
به کانال تلگرام ایران کارگر بپیوندید https://t.me/IranKargar96
