ایران ـ کودکان کار
کودکان زبالهگرد، سیمای دیگر ۴۰ سال عدالتگستری در ایران!
کودکان زبالهگرد نیز به صنف کارگران اضافه شدند. در ایران انواع مختلفی از کار کودکان رایج است. برخی آمارها از وجود بیش از ۸ ملیون کودکان کار در ایران سخن میگویند. کار در کارگاههای کوچک صنعتی، کار در کورهپزخانهها، مرغداریها، مزارع، کارگاههای قالیبافی، حجرههای تجار بازار، دستفروشی، واکسزنی و غیره از جمله مواردی هستند که هر کدام به نوبه خود سیمای ضد انسانی این پدیده را به نمایش میگذارند. دولت با تعیین دستمزد چهار مرتبه زیر خط فقر، عملا والدین را مجبور میکند تا برای تامین حداقل نیازهای زندگی، کودکان خود را روانه بازار کار کنند. در عین حال عملا به کارفرمایان امکان میدهد تا هر اندازه کودک را که بخواهند بعنوان نیروی ارزان کار، استخدام کنند و به هر میزان که بخواهند آنان را استثمار نمایند.
اما در میان کارهائی که میلیونها کودک در ایران بدان مشغولند، زبالهگردی و تفکیک زباله در کلانشهرهای ایران و از آن جمله در تهران، یکی از دردناکترین صحنههای کار کودک را به نمایش میگذارند. یکی از خبرگزاریهای رسمی کشور گزارش کرده است که در شهری مانند تهران روزانه ۹ هزار تن زباله تولید میشود. در این میان فقط ۳٪ از زبالهها در مبدأ تفکیک میشود و مابقی عمل تفکیک به عهده کودکانی است که در میان آنها از کودک ۶ ساله تا ۱۸ ساله یافت میشود. تفکیک زباله در هر منطقه به پیمانکارهائی واگذار شده است که با شهرداریهای هر منطقه قرارداد دارند. کار تفکیک زباله در گاراژهائی که غالبا در حاشیه شهر قرار دارند، اساسا توسط کودکان در سنین مختلف انجام می شود.
به تاریخ سه شنبه 4 اردیبهشتماه، روزنامه “آرمان امروز” چاپ تهران، گزارش تکاندهندهای در این مورد دارد، این روزنامه می نویسد: “کافی است، گشت کوتاهی در خیابانهای پایتخت بزنید تا زندگی این کودکان را ببینید که چگونه در سطل زباله خم شدهاند، این فقط بخشی از زندگی این کودکان است، آنها شبها تا صبح در گاراژها، زباله تفکیک میکنند و صبح تا شب در خیابان مشغول جمعآوری زباله هستند.
زندگی کودکان زبالهگرد
کودکان زبالهگرد، روزانه به طور متوسط ۶۰ کیلوگرم زباله جمعآوری میکنند و اغلب در کارگاههای تفکیک زباله جای خوابی دارند و همانجا زندگی میکنند. گاراژهای تفکیک زباله ، فاقد هرگونه امکانات بهداشتی بوده و کودکان در معرض انواع بیماریهای عفونی از جمله هپاتیت، ایدز و غیره قرار دارند. اغلب این کودکان در معرض سوءاستفاده جنسی نیز قرار میگیرند و بدترین نوع زندگی را تجربه میکنند. این گاراژها شامل آلونکهای بدون سرویس بهداشتی است و کودکان زبالهگرد مجبورند در کنار مردان بزرگسال و در فضایی مملو از جانوران موزی از جمله موش و مارمولک شب را روز کنند.”
خبرگزاری ایلنا نیز در گزارشی که روز گذشته در سایتهای خبری انتشار یافت، با یکی از این کودکان گفتگوئی کرده است که شنیدن آن وجدان هر انسان شریفی را می آزارد. این خبرگزاری مینویسد: عزیز که فقط دوازه سال دارد، یکی از بچههائی است که به کار جمعآوری و تفکیک زباله مشغول است. او را ساعت ۱۰ شب در خیابان بهشتی دیدم، یک ماه است که زباله جمعآوری و تفکیک میکند و شبها را در گاراژ قاسم آباد در آلونکی بدون هیچگونه امکانات بهداشتی میگذراند.
عزیز درباره شرایط کاریاش چنین میگوید: «ساعت ۱۰ از خواب بیدار میشویم و از ساعت ۱۱ صبح تا ساعت ۱۲ شب دنبال بار میگردیم. ۱۲ شب ماشین ما را به گاراژ برمیگرداند، تا ساعت ۶ صبح باید بیدار بمانیم و بارها را تمیز کنیم. فقط از ۶ تا ۱۰صبح میتوانیم بخوابیم؛ بعد ناهار میخوریم و دوباره دنبال بار میگردیم. این پسر بچه ۱۲ ساله که هیچ بخشی از زندگیاش شبیه کودکان عادی نیست، روزی نزدیک به ۱۹ ساعت کار میکند و ماهانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد، از درس خواندن و بازی کردن خبری نیست و زندگیاش در میان زبالهها خلاصه میشود.»
در گزارشی از روزنامه اعتماد میخوانیم که: «چند وقت پیش یکی از کامیونهایی که بچههای زبالهگرد را از تهران میآورد، نرسیده به گاراژ چپ کرد، همه بچهها آسیب دیدند، کمر و دست و پایشان شکسته و الان تو گاراژ افتادهاند تو رختخواب، بچهها هیچ اوراق هویتی ندارند، اگر هم در یک تصادف یکی از آنها کشته بشود، هیچ کس متوجه نمیشود، فقط یک مدتی همه در مورد یک بچه گمشده حرف میزنند و بعد همه چیز یادشان میرود»،
سرنوشت کودکان محروم در تجارتی سودآور
در این تجارت سودآور، هیچ چیز ارزشمندتر از کارگر ارزانی نیست که در سختترین شرایط، کار میکند و حاضر نیست به جایی شکایت کند. کودکی که معاش خانوادهاش به کار او وابسته است، از ترس بیکارشدن، صدایش در نمیآید و به همین دلیل است که پیمانکاران ترجیح میدهند به هر قیمتی که شده کودکان زبالهگرد را به عنوان کارگر حفظ کنند. به این ترتیب شهرداری نه تنها برای جمعآوری این زبالهها از جیب شهروندان هزینه میکند، که به شبکههای مافیایی تفکیک زباله هم امکان میدهد با بیگاری کشیدن از کودکان زبالهگرد، به سودهای کلانی دست پیدا کنند.
بیشتر بخوانید: لقمه چرب کار «کودکان کار» چرا نصیب شهرداریها نشود؟ مقالهای از جوانمیر مرادی
در جامعه ای که اکثریت مردمش زیر خط فقر زندگی میکنند، و از هر ۳ نفر نیروی کار، ۱ نفر بیکار باشد، باید فرزندان کارگران و دیگر اقشار تهیدست جامعه محروم از ابتدائی ترین امکانات، زبالهدانهای کوچه پس کوچهها را زیرورو کنند و آشغال جمع کنند و شبها را در آلونکهائی در جوار زبالهها به روز برسانند.
این گوشهای از سیمای زندگی در کشوری است که بر دریائی از ثروت طبیعی نشسته است؛ کشوری که در آن میلیونها انسان کارگر، روزانه ثروت و نعمت میآفرینند و از حاصل کار خود، بیگانهاند. در چنین کشوری صدها هزار تن از کودکانش ناچار هستند نان روزانه خود و خانوادههایشان را با تفکیک زباله و زبالهگردی تامین کنند. اما آنچه که امروز در جامعه ایران میگذرد سرنوشت محتوم کودکان نیست. این وضعیت می تواند و باید تغییر کند. برای تغییر این شرایط و رها ساختن کودکان این جامعه از چنین سرنوشتی راهی جز دست بدست هم دادن و چنگ در چنگ شدن با مناسباتی که کودکان بیگناه ما را این چنین بیرحمانه از حقوق اولیه و انسانی خود محروم کرده است، وجود ندارد.